زمان تقریبی مطالعه: 33 دقیقه

پروین اعتصامی

پَرْوینِ اِعْتِصامی‌، از شاعران‌ زن‌ ایرانی‌ و بلند آوازه‌ترین‌ِ ایشان‌ كه‌ زندگی‌ پربار، شخصیت‌ و اندیشۀ والای‌ او و نیز وجود معانی‌ بلند در سروده‌هایش‌، او را از جایگاهی‌ ممتاز در ادب‌ فارسی‌ برخوردار كرده‌ است‌. 

زندگی

‌ پروین‌ (رخشنده‌) در 25 اسفند 1285ش‌ / 15 مارس ‌1907 م‌ در تبـریـز بـه دنیـا آمـد. پـدرش‌، یوسـف‌ اعتصـامی‌ ــ اعتصام‌الملك‌ ــ (د 1316 ش‌)، فرزند میرزا ابراهیم‌ مستوفی‌، و مادرش‌، اخترالملوك‌ (د 1352ش‌) فرزند عبدالحسین‌خان‌ بخشایشی‌ قوم‌العداله‌ (یا قوام‌ الدوله‌) ــ متخلص‌ به‌ شوری‌ ــ بود (اعتصامی‌، ابوالفتح‌، «تاریخچه‌...»، 6؛ میرانصاری‌، 1 / 131، 185-186؛ اسناد...، 1 / 135؛ نصیری‌، 27). پروین‌ سالهای‌ نخست‌ زندگی‌ را در تبریز گذراند. در همین‌ سالها و پس‌ از آنكه‌ پدرش‌ در 1328ق‌ به‌ عنوان‌ نمایندۀ مردم‌ این‌ شهر به‌ مجلس‌ دوم‌ راه‌ یافت‌، در 1291ش‌ همراه‌ خانوادۀ خود روانۀ تهران‌ شد (ه‍ د، اعتصامی‌، یوسف‌؛ میرانصاری‌، همانجاها؛ اژدرپناه‌، 10). 
پروین‌ تحصیلات‌ ابتدایی‌ را در یكی‌ از مدارس‌ تهران‌ آغاز كرد و هم‌زمان‌ نزد پدر خود و برخی‌ از معلمان‌ دیگر، ادب‌ فارسی‌ و عربی‌ را در منزل‌ فرا گرفت‌ (بهار، «دیباچه‌...»، 12-13؛ اژدرپناه‌، همانجا). در 6 - 8 سالگی‌ در محافل‌ علمی‌ پدرش‌ كه‌ در منزل‌ آنان‌، با شركت‌ سخن‌شناسان‌ و روشنفكران‌ آن‌ روزگار از جمله‌: ملك‌ الشعرا بهار، علی‌اكبر دهخدا، نصرالله‌ تقوی‌ و شاهزاده‌ افسر تشكیل‌ می‌شد، حضور می‌یافت‌ و با وجود خردسالی‌ از مباحث‌ آنان‌ بهره‌ می‌برد (داوران‌، 288؛ اژدرپناه‌، 10-11). در همین‌ سالها بود كه‌ سروده‌های‌ ترجمه‌ شده‌ از دیگر زبانها را به‌ زبان‌ فارسی‌ و به‌ سبك‌ و سیاق‌ انوری‌، منظوم‌ ساخت‌ و شگفتی‌ بسیاری‌ از استادان‌، از جمله‌ تقوی‌ را برانگیخت‌ (بهار، «سنخ‌ فكر...»، 78؛ اژدرپناه‌، 39). در 11 سالگی‌، آثار شاعران‌ بزرگی‌ چون‌ ناصرخسرو، انوری‌، مولوی‌ و نظامی‌ را می‌شناخت‌ و دربارۀ آنها اظهارنظر می‌كرد (همو، 12). در 14 سالگی‌ برای‌ نخستین‌بار شعری‌ از وی‌ به‌ نام «ای‌ مرغك‌» توسط پدرش‌ در مجلۀ بهار به چاپ‌ رسید (2 / 134- 135، نیز نک‍ : دیوان‌، 111-112). 
پروین‌ تحصیلات متوسطه را در حدود سال‌ 1300ش‌ / 1921م‌ با ورود به‌ مدرسۀ آمریكایی دختران (معروف به‌ ایران‌ بیت‌آل‌) كه در 1253ش به دست‌ میسیونرهای آمریكایی در تهران‌ تأسیس شده بود، آغاز كرد و چندی بعد، یعنی در 29 خرداد 1303ش‌ / 18 ژوئن‌ 1924م‌، زیرنظر بانوانی مانند مك‌ هِنری، كِلْسی‌ شِرك‌، یانگ‌ و چِیس‌، فارغ‌التحصیل شد (ندیمی‌، 474؛ میرانصاری‌، 1 / 136؛ اسناد، 1 / 171). شولر، رئیس مدرسه پروین‌ را در یادگیری‌ِ دروس بسیار مشتاق وصف می‌كند و می‌افزاید كه‌ وی‌ هنگام‌ تحصیل‌ با دختری آمریكایی به نام هلن‌كالینز مكاتبه‌ داشته‌، و این‌ مكاتبه‌ را تا آخر عمر ادامه‌ داده‌ است‌ (ص‌ 28). 
پروین‌ در جشن‌ پایان‌ تحصیل‌ خود، خطابه‌ای‌ با عنوان «زن‌ و تاریخ‌» قرائت‌ كرد كه‌ مقایسه‌ای‌ میان‌ وضعیت‌ ناهمگون‌ زنان‌ در اروپا و شرق‌ بود (نک‍ : ص‌ 23-26). او در این‌ مدرسه‌ با اندیشه‌های‌ نو غربی‌ آشنا شد و بر زبان‌ انگلیسی‌ تسلط یافت‌. این‌ موضوع‌ نظر بسیاری‌ از محققان‌، از جمله‌ بهار («دیباچه‌»، 13) را به‌ خود جلب‌ كرد. پروین‌ پس‌ از پایان‌ تحصیل‌، دو سال‌ در محل‌ تحصیل‌ خود به‌تدریس‌ زبان‌ انگلیسی‌ و فارسی‌ پرداخت‌ (اژدرپناه‌، 13). وی‌ در 1304ش‌ از طرف‌ دربار دعوت‌ شد تا به‌ عنوان‌ معلم‌ ملكه‌ و فرزندانش‌ به‌ كاخ‌ شاهی‌ برود و تاریخ‌ ایران‌ را به‌ طور شفاهی‌ برای‌ رضاشاه‌ بخواند، اما او از پذیرش‌ این‌ دعوت‌ امتناع‌ ورزید (اعتصامی‌، ابوالفتح‌، «تاریخچه‌»، 7؛ ندیمی‌، 483). 
پروین‌ در تیر 1313 با پسرعموی‌ پدرش‌، فضل‌الله‌ آرتا (همایون‌ فال‌) كه‌ رئیس‌ نظمیۀ كرمانشاه‌ بود، ازدواج‌ كرد و 4 ماه‌ بعد، همراه‌ او راهی‌ِ كرمانشاه‌ شد. این‌ پیوند چندان‌ نپایید و پروین‌ در بازگشت‌ به‌ تهران‌، در مرداد 1314، رسماً از همسر خود جدا شد (اعتصامی‌، ابوالفتح‌، همانجا؛ روحانی‌، 169-170؛ میرانصاری‌، 1 / 132، 210- 211، حاشیه‌). ابوالفتح‌ اعتصامی‌ علت‌ این‌ امر را ناسازگاری «اخلاق‌ نظامی‌ آرتا با روح‌ لطیف‌ و آزاد پروین‌» دانسته‌ است («پاسخ‌ ... »، 65). تنها واكنش‌ پروین‌ در برابر این‌ جدایی‌، سرودن‌ قطعه‌ای‌ بود كه‌ با این‌ بیت‌ آغاز می‌شود: 
ای‌ گل‌ تو ز جمعیت‌ گلزار چه‌ دیدی‌؟
جز سرزنش‌ و بد سری‌ خار چه‌ دیدی‌؟
( دیوان‌، 313؛ اعتصامی‌، ابوالفتح‌، «تاریخچه‌»، 7). 
پس‌ از این‌ واقعه‌، ظاهراً یوسف‌ اعتصامی‌ به‌ قصد تسلای‌ خاطر پروین‌ و برای‌ شناساندنِ او در سطحی‌ گسترده‌تر از پیش‌، اقدام‌ به‌ چاپ‌ دیوان‌ وی‌ كرد. پیش‌ از این‌، پروین‌ ــ در پیِ چاپ‌ نخستین‌ سروده‌هایش‌ در مجلۀ بهار (نک‍ : «ای‌ مرغك‌»، همانجا) ــ در محافل‌ ادبی‌ شناخته‌ شده‌ بود، چنان‌ كه‌ در 1303ش‌، هشترودی‌ در كتاب‌ منتخبات‌ آثار، سروده‌هایی‌ از وی‌ را با تحسین‌ بسیار به‌ چاپ‌ رسانده‌ (ص‌ 86 -101)، دهخدا هم‌ در اثر معروف‌ خود، امثال‌ و حكم‌ (1308-1311ش‌) در بسیاری‌ از جایها، اشعاری‌ از پروین‌ را به‌ عنوان‌ شاهد ثبت‌ كرده‌ بود (1 / 45، 55، جم‍ ، 2 / 695، 774، جم‍ ، 4 / 1721، 1755). 
چاپ‌ دیوان‌ پروین‌ با مقدمۀ بهار در 1314ش‌، حادثه‌ای‌ ادبی‌ تلقی‌ شد و در مدتی‌ اندك‌ غوغایی‌ برپا كرد و استقبالی‌ درخور از آن‌ به‌ عمل آمد تا جایی‌ كه‌ سعید نفیسی‌ به‌ معرفی‌ آن‌ در روزنامۀ ایران‌ پرداخت‌ و وزارت‌ معارف‌ هم‌ به‌ عنوان‌ تقدیر، نشانی «علمی‌» به پروین‌ اهدا كرد (نفیسی‌، 485، 486؛ اسناد، 1 / 143-146؛ میرانصاری‌، 1 / 143، حاشیه‌). این‌ استقبال‌ سبب‌ گردید 
تا پروین‌ از انزوای‌ خانه‌ خارج‌ گردد و نخستین‌ حضور خود را در فضایی‌ غیرزنانه‌ تجربه‌ كند. پس‌ محیط دانشسرای‌عالی‌ و كتابخانۀ آن‌ را كه‌ با روحیۀ خود سازگارتر می‌یافت‌، برگزید و از خرداد 1315، در آنجا به‌عنوان‌ كتابدار مشغول‌ به‌كار شد ( اسناد، 1 / 147-159)، اما انزواطلبی‌ِ پروین‌ و حجب‌ و حیایی‌ كه‌ خاص‌ او بود (نک‍ : متینی‌، 208)، در این‌ محیط نیز نمود پیدا كرد (نفیسی‌، 486-487؛ گركانی‌، 5، 6، 9: ملاقات‌ با پروین‌ در كتابخانۀ دانشسرای‌عالی‌) و سبب‌ گردید او حضور خود را در دانشسرای‌عالی‌ چندان‌ استمرار نبخشد و پس‌ از 9 ماه‌ و از آغاز سال‌ 1316ش‌ به‌ خدمت‌ خود در آنجا پایان‌ دهد ( اسناد، 1 / 156-159)؛ هرچند در این‌ سال‌ بیماری‌ِ پدرش‌ شدت‌ گرفته‌ بود (میرانصاری‌، 1 / 159، حاشیه‌) و بعید نمی‌نماید كه‌ با توجه‌ به‌ ارتباط عاطفی‌ میان‌ آن‌ دو، پروین‌ ترجیح‌ داده‌ باشد كه‌ در خانه‌ به‌ پرستاری‌ از پدر بپردازد. به‌ هر تقدیر، یوسف‌ اعتصامی‌ در زمستان‌ همین‌ سال‌ در تهران‌ درگذشت‌ (همانجا) و با مرگ‌ خویش‌، تأثیری‌ عمیق‌ بر پروین‌ نهاد تا جایی‌ كه‌ به‌ گفتۀ داوران‌ (ص‌ 294-295) او را به‌ سرودن‌ تنها شعر شخصی‌ خود با این‌ مطلع‌ واداشت‌: «پدر آن‌ تیشه‌ كه‌ بر خاك‌ تو زد دست‌ اجل‌ / تیشه‌ای‌ بود كه‌ شد باعث‌ ویرانی‌ من‌» ( دیوان‌، 316). 
از خروج‌ پروین‌ از دانشسرای‌ عالی‌ و مرگ‌ پدرش‌ (1316ش‌) تا زمان‌ مرگ‌ خود او (1320ش‌)، حدود 4 سال‌ طول‌ كشید. در این‌ فاصله‌ اطلاع‌ چندانی‌ از فعالیتهای‌ پروین‌ در دست‌ نیست‌. تنها می‌دانیم‌ كه‌ او مكاتبات‌ خود را با سرورمهكامه‌ (محصص‌) ادامه‌ داده‌، و با برخی‌ از خانواده‌ها ازجمله‌ خانوادۀ سیمین‌ بهبهانی‌ رفت‌ و آمد داشته‌ است‌ (مهكامه‌، 30؛ بهبهانی‌، 90؛ اسناد، 1 / 137-142)؛ در 1316ش‌ نیز تقاضایی‌ از طرف‌ وزارت‌ معارف‌ دریافت‌ كرده‌ بود كه‌ از او خواسته‌ بودند به‌ مناسبت‌ هفتصدمین‌ سال‌ تصنیف‌ گلستان‌ و بوستان‌، قطعه‌ای‌ در ستایش‌ از مقام‌ سعدی‌ بسراید (همان‌، 1 / 160-161)؛ هرچند به‌ گمان‌ زرین‌كوب، پروین‌ در این‌ دوره «در تلخی‌ و حسرت‌» روزگار می‌گذرانده‌ است‌ (ص‌ 364). 
پروین‌ سرانجام‌، در نیمه‌ شب‌ 16 فروردین‌ 1320 بر اثر ابتلا به‌ بیماری‌ حصبه‌ در تهران‌ درگذشت‌. پیكر او را به‌ قم‌ منتقل‌ كردند و در كنار پدرش‌ به‌ خاك‌ سپردند ( اسناد، 1 / 162-163). بدین‌ترتیب‌، كارنامۀ زندگی‌ بلندآوازه‌ترین‌ شاعر زن‌ ایرانی‌ بسته‌ شد. شاعری‌ كه‌ محمد قزوینی‌ او را ستوده‌ (4 / 999)، و دهخدا وی‌ را «هم‌ رتبۀ استادان‌ قدیم‌ نظم‌» برشمرده («تاریخچه‌...»، «و») و بهار هم‌ او را از «نوادر» و «شایستۀ هزاران‌ تمجید» دانسته‌ بود («دیباچه‌»، 13). 

شخصیت‌ و اندیشه

مهم‌ترین‌ موضوع‌ در این‌ بخش‌ شناخت‌ عوامل‌ تأثیرگذار بر شخصیت‌ و اندیشۀ پروین‌ است‌. در نگاهی‌ كلی‌ به‌ زندگی‌ او دانسته‌ می‌شود كه‌ پدر وی‌، دوستان‌ پدرش‌، مدرسۀ آمریكایی‌ دختران‌ و فراگیرتر از همه‌، تحولات‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ جامعۀ ایران‌ در طول‌ زندگی‌ او، از مهم‌ترین‌ این‌ عوامل‌ بوده‌اند. یوسف‌ اعتصامی‌ كه‌ بركشیده‌ و پروردۀ انقلاب‌ مشروطیت‌ بود، به‌ عنوان‌ چهره‌ای‌ سیاسی‌ و نیز مترجم‌ و روزنامه‌نگاری‌ متجدد (نک‍ : ه‍ د، اعتصامی‌، یوسف‌؛ میرانصاری‌، 1 / 185- 188) از مهم‌ترین‌ واسطه‌های‌ آشنایی‌ دخترش‌ با ادبیات‌ كلاسیك‌ غربی‌ به‌ شمار می‌رفت‌ (زرین‌كوب‌، 365) و محفل‌ ادبیِ او با دوستان ادیب‌ و اندیشمندش‌،مانند بهار،دهخدا،تقوی‌ و افسر (نک‍ : همانجا؛ اژدرپناه‌، 10-11؛ داوران‌، 288) كه‌ بی‌تردید از محتوایی‌ عمیق‌ و كم‌نظیر برخوردار بود، پروین‌ را با بسیاری‌ از مسائل‌ و موضوعات‌ ادبی‌ مأنوس‌ كرد؛ هرچند از حضور دو سالۀ پروین‌ در مدرسۀ آمریكایی‌ دختران‌ در تهران‌ نیز نباید غافل‌ شد (میرانصاری‌، 1 / 136) كه‌ او را با اندیشه‌های‌ غربی‌ از جمله‌ مسائل‌ زنان‌ آشنا ساخت‌ (نک‍ : پروین‌، «زن‌ و تاریخ‌»، 23-26). 
در كنار تمامی‌ این‌ عوامل‌، تأثیر تحولات‌ سیاسی‌ ـ اجتماعیِ روی‌ داده‌ در دوران‌ زندگی‌ پروین‌ نیز از اهمیتی‌ بسزا برخوردار است‌. در این‌ دوره‌ (1285-1320ش‌) كه‌ از پراُفت‌ و خیزترین‌ مقاطع‌ تاریخ‌ سیاسی‌ ایران‌ به‌ شمار می‌رود، حوادث‌ مهمی‌ روی‌ داد، از آن‌ جمله‌ است‌: امضای‌ فرمان‌ مشروطیت‌؛ استبداد صغیر؛ گشایش‌ نخستین‌ پارلمان‌ ایران‌؛ جنگ‌ جهانی‌ اول‌؛ مهاجرت‌ اندیشمندان‌ و سیاسیان‌ ایرانی‌ به‌ عثمانی‌؛ كودتای‌ رضاخان‌؛ خاموشی‌، انزوا و ترور شدن‌ِ روشنفكران‌ (مانند بهار، عارف‌ و عشقی‌)؛ فروپاشی‌ِ حكومت‌ قاجار و رسمیت‌ یافتن‌ حكومت‌ پهلوی‌؛ و سرانجام‌، استبداد 20 سالۀ رضاشاه‌. تردیدی‌ نیست‌ كه‌ تمامی‌ این‌ حوادث‌، چشم‌ پروین‌ را بر روی‌ بسیاری‌ از مسائل‌ و سیاسی‌ و اجتماعی‌ گشود و حساسیت‌ او را نسبت‌ بدانها برانگیخت‌. 
تأثیر عوامل‌ِ یاد شده‌ بر شخصیت‌ و اندیشۀ پروین‌ به‌ طور عینی‌ در سروده‌هایش‌ تجلی‌ و نمود یافته‌، و وجوه‌ شخصیتی‌ او را در دو بُعد ادبی‌ و سیاسی‌ ـ اجتماعی‌ برجسته‌ ساخته‌ است‌: 

الف ـ بعد ادبی‌

در بعد ادبی‌ باید به‌ تأثیرپذیری‌ پروین‌ از ادبیات‌ كهن‌ فارسی‌ و ادبیات‌ نوین‌ غربی‌ توجه‌ داشت‌. در باب‌ ادبیات‌ فارسی‌، چشمگیرتر از همه‌، تتبع‌ و استقبال‌ او از سروده‌های‌ شاعران‌ سده‌های‌ 5 - 8ق‌ / 11-14م‌ است‌ و این‌ نیست‌ جز به‌ سبب‌ تأثیر گرفتن‌ از محفل‌ ادبی‌ پدرش‌ و اعضای‌ تشكیل‌ دهندۀ آن‌، از جمله‌: بهار كه‌ استاد شعر خراسانی‌ بود و با آثار فرخی‌، انوری‌ و معزّی‌ آشنایی‌ تمام‌ داشت‌؛ نصرالله‌ تقوی‌ كه‌ جامع‌ و مصحح‌ دیوان‌ ناصرخسرو بود و به‌ طرز شعر سنایی‌ و تتبع‌ در اشعار او عشق‌ می‌ورزید؛ دهخدا كه‌ با مثنوی‌ مولوی‌ و حدیقۀ سنایی‌ مأنوس‌ بود و خود در سرودن‌ مسمطهای‌ جدید قریحۀ خاص‌ داشت‌؛ و سرانجام‌، یوسف‌ اعتصامی‌ كه‌ در زبان‌ و اندیشۀ شاعرانی‌ چون‌ فردوسی‌، سعدی‌ و نظامی‌ بررسیهای‌ فراوان‌ كرده‌ بود (زرین‌كوب‌، همانجا). بدین‌سبب‌ است‌ كه‌ غالب‌ مسمطهای‌ پروین‌، لحن‌ و وزن‌ مسمطهای‌ دهخدا را به‌ یاد می‌آورد كه‌ در سوك‌ جهانگیرخان‌ صوراسرافیل‌ سروده‌ شده‌ بود؛ قصایدش‌ به‌ شیوۀ ناصرخسرو، و نزدیك‌ به‌ طرز بیان‌ سنایی‌، مسعود سعد و ظهیر فاریابی‌ سروده‌ شده‌، و قطعات‌ او از انوری‌ تأثیر پذیرفته‌، و بعضی‌ مثنویاتش‌ هم‌ یادآور نظامی‌، مولوی‌ و سعدی‌ است‌ (همو، 365-366). از باب‌ نمونه‌، قطعۀ «اشك‌ یتیم‌» (نک‍ : دیوان‌، 105)، متأثر از یكی‌ از سروده‌های‌ انوری‌ است‌ (زرین‌كوب‌، 366) و قطعه‌های «مست‌ و هشیار»، «دزد و قاضی‌»، «پایمال‌ آز»، «جولای‌ خدا» و «لطف‌ حق‌» (همان‌، 128-130، 147-151، 161-162، 278-281، 284)، یادآور قصه‌های‌ مشابه‌ در مثنوی‌ معنوی‌ و پیروی‌ او از فكر و لحن‌ مولوی‌ است‌ (زرین‌كوب‌، 367، 371) و یا منظومه‌های «جامۀ عرفان‌»، «صید پریشان‌» و «كعبۀ دل‌» (همان‌، 144-145، 211-214، 239-241)، نشان‌ از سوز و گداز عطار دارد (زرین‌كوب‌، 371). 
در باب‌ ادبیات‌ غرب‌، تقلید و پیروی‌ پروین‌ از سروده‌های‌ شاعران‌ انگلیسی‌، آمریكایی‌ و فرانسوی‌ مانند هُراشیو اسمیت‌، ازوپ‌، لافونتن‌ و آرتور بریزبان‌، قابل‌ توجه‌ است‌. سروده‌هایی‌ كه‌ بیشتر آنها در مجلۀ بهار توسط پدرش‌ به‌ چاپ‌ رسیده‌ بود، مانند «به‌ یك‌ مومیایی‌»، «خروس‌ و گوهر»، «خروس‌ و مروارید»، «زنجره‌ و مورچه‌»، «عزم‌ و نشاط عنكبوت‌» و «نغمۀ پیراهن‌». پروین‌ با مطالعۀ این‌ آثار، بر آن‌ شد تا قطعه‌هایی‌ به‌ تقلید از برخی‌ از آنها بسراید (نک‍ : اعتصامی‌، یوسف‌، بهار، 2 / 11، 12، 165؛ پروین‌، همان‌، 103-104، 116- 118، 147-150، 158-160، 177- 178، 295، 310-312؛ نیز نک‍ : زرین‌كوب‌، 367- 368؛ یوسفی‌، 532-533). 

ب ـ بعد سیاسی‌ ـ اجتماعی

در بعد سیاسی‌ ـ اجتماعی‌ باید بدین‌ نكته‌ توجه‌ داشت‌ كه‌ حضور پروین‌ در مقطعی‌ از تاریخ‌ ایران‌ واقع‌ شده‌ بود كه‌ تقریباً در هر دو یا سه‌ سال‌، تحول‌ سیاسی‌ چشمگیری‌ رخ‌ می‌نمود؛ تحولاتی‌ كه‌ موجب‌ دگرگونیهایی‌ عمیق‌ در سطح‌ جامعۀ ایران‌ شده‌ بود. پروین‌ در این‌ روزگار كه‌ كمبودِ روزنامه‌ و نبودِ دیگر وسایل‌ ارتباط جمعی‌ از مشخصه‌های‌ بارز آن‌ بود، تنها به‌ واسطۀ برخورداری‌ از پدری‌ هوشمند و آشنا به‌ مسائل‌ سیاسی‌، با بسیاری‌ از این‌ حوادث‌ و تحولات‌ آشنا می‌شد و از دیدگاه‌ او به‌ محیط اطراف‌ می‌نگریست‌ و شعور سیاسی‌ خود را شكل‌ می‌داد و می‌كوشید تا شعرش‌ تجلیِ این‌ شعور و جهان‌بینی‌ باشد. ازاین‌رو، برخی‌ پروین‌ را از معماران‌ طراز اول‌ تاریخ‌ اندیشۀ اجتماعی‌ و سیاسی‌ ایران‌ برشمرده‌اند كه‌ در شعر او، حساسیت‌ فوق‌العاده‌ نسبت‌ به‌ اوضاع‌ و احوال‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ مردم‌، همدردی‌ با آلام‌ و مصایب‌ طبقات‌ محروم‌ و خصومت‌ با ظلم‌ و بی‌عدالتی‌ موج‌ می‌زند (دباشی‌، 241، 243). مهم‌ترین‌ محورهای‌ فكری‌ پروین‌ اینهاست‌: 1. ظلم‌ستیزی‌ (نک‍ : دیوان‌، 208-210)؛ 2. فقرستیزی‌ (همان‌، 108، 109، 127، 137-139، 141-142، 214-216، 232-233)؛ 3. عدالت‌خواهی‌ و نقد دستگاه‌ قضا (همان‌، 161-162، 284، 290-292)؛ 4. ضدیت‌ با حكومت‌ رضاشاه‌ (همان‌، 203، 270-271، 287- 288، 294)؛ 5. آرمان‌خواهی‌ (همان‌، 95-97). 

پایگاه‌ شاعری

دیدگاهها در زمینۀ پایگاه‌ شاعری‌ پروین‌ از نفی‌ شاعری‌ وی‌ تا قرار دادن‌ او در زمرۀ شاعران‌ بزرگ‌ در نوسان‌ است‌: 

الف‌ ـ دیدگاه‌ منفی‌ (دیدگاه‌ اقلیت‌)

این‌ دیدگاه‌ مشتمل‌ بر دو نظریه‌ است‌: 1. نظریۀ نفی‌ مطلق‌، كه‌ بر طبق‌ آن‌ پروین‌ نه‌ شاعر است‌ و نه‌ حتى‌ ناظم‌. سروده‌های‌ منسوب‌ به‌ وی «متعلق‌ به‌ یكی‌ از شاعران‌ متصوف‌» است‌ (نک‍ : بهار، «سنخ‌ فكر»، 78)، یا از كسان‌ دیگر و فی‌المثل از پدر وی‌؛ و به‌ همین‌ سبب‌، در باب‌ پروین‌ نه‌ از شاعری‌، كه‌ از «تهمت‌ شاعری‌» سخن‌ باید گفت‌ (نک‍ : گركانی‌، 97 بب‍‌ ). 2. نظریۀ نفی‌ نسبی‌، كه‌ برطبق‌ آن‌ پروین‌ نه‌ شاعر، كه‌ حداكثر ناظم‌ است‌، ناظم‌ تمثیلهای‌ حیوانی‌؛ و از این‌ جهت‌ یك‌ لافونتن‌ مؤنث‌ است‌ و از جهت‌ پرداختن‌ به‌ نظمهای‌ تعلیمی‌، یك‌ ناصرخسرو مؤنث‌ كه‌ از پویاییِ خردِ برترِ ناصرخسرو هم‌ بهره‌ای‌ ندارد و در سخنش‌ از هیجان‌ و شور و حال‌ ــ كه‌ لازمۀ شعر است‌ ــ نشانی‌ نیست‌ (براهنی‌، 1 / 252-253، 3 / 1960). 

ب‌ ـ دیدگاه‌ مثبت ( دیدگاه‌ اكثریت‌)

به‌ رغم‌ نظریۀ اقلیت‌، ازدیدگاه‌ اكثر محققان‌، پروین‌ نه‌ فقط شاعر است‌، بلكه‌ شاعری‌ است‌ بزرگ‌ كه‌ می‌توان‌ او را با سرایندگان‌ درجه‌ اول‌ در زبان‌ فارسی‌ مقایسه‌ كرد. بهار دیوان‌ پروین‌ را «گلدسته‌ای‌ از ازهار نوشكفته‌» می‌خواند («دیباچه‌»، 7) و به‌ تحلیل‌ سبك‌شناسانۀ شعر وی‌ می‌پردازد و تصریح‌ می‌كند كه‌ هرگاه‌، تنها غزل «سفر اشك‌» ( دیوان‌، 196) از پروین‌ باقی‌مانده‌ بود، در بارگاه‌ شعر و ادب‌ جایگاهی‌ عالی‌ و ارجمند داشت‌، تا چه‌ رسد به‌ قطعه‌هایی‌ چون «لطف‌ حق‌»، «كعبۀ دل‌» و... (همان‌، 239-241، 278-280، نیز 147-150، 152، 158-160، 171-172، 174- 175، 181-182، 275-278، 299-301) و دیگر قطعه‌ها كه‌ هر یك‌ برهانِ آشكارِ بلاغت‌ و سخندانی‌ اوست‌ (بهار، همان‌، 13-14). 
پدر شاعر، یوسف‌ اعتصامی‌ نیز در یادداشتهای‌ خود، پروین‌ را در ردیف‌ چند تن‌ سخن‌سرای‌ بزرگ‌ قرار می‌دهد و شعر او را چونان‌ شعر شاعران‌ بزرگ‌، «روح‌ جامعه‌» می‌خواند و سخن‌ آن‌ كس‌ را كه‌ گفته‌ است‌: در این‌ كهنه‌ زمین‌ گاه‌ سعدی‌، و گاه‌ پروین‌ به‌ ظهور می‌رسد، سخنی‌ نیكو می‌شمارد («یادداشتها»، 16) و محمد قزوینی‌ با عناوینی‌ چون «خنساء عصر» و «رابعۀ دهر» و «ملكة النساء الشواعر» پروین‌ را می‌ستاید و اشعار و به‌ویژه‌ قصاید وی‌ را «لفظاً و معناً و مضموناً و فكراً» با بهترین‌ قصاید استادان‌ ادب‌ فارسی‌، خاصه‌ ناصرخسرو برابر می‌داند (4 / 999، 1003) و بدین‌سان‌، بر نظر بهار و اعتصام‌الملك‌ مُهر تأیید می‌زند. 
یارشاطر تصریح‌ می‌كند كه‌ از قاآنی‌ به‌ این‌ سو، شاعری‌ به‌ اهمیت‌ و اعتبار پروین‌ نیست‌؛... وی‌ در اصالت‌ و استقلال‌ از همۀ شاعران‌ ما، پس‌ از حافظ و صائب‌ برتر است‌. آن‌گاه‌ می‌افزاید كه‌ جمال‌زاده‌ هم‌ با این‌ سخنان‌ موافق‌ است‌ (ص‌ 525). سرانجام‌، اسلامی‌ ندوشن‌ پروین‌ را بزرگ‌ترین‌ شاعر زن‌ در ادب‌ فارسی‌ می‌شمارد (ص‌ 235) و نادرپور وی‌ را نخستین‌ زن‌ ایرانی‌ می‌داند كه‌ به‌ معنی‌ واقعی‌ كلمه‌ شاعر بوده‌ است‌ (ص‌ 405؛ نیز نک‍ : یوسفی‌، 528 بب‍‌ ) و ندیمی‌ از او به‌عنوان‌ بزرگ‌ترین‌ شاعرۀ سبك‌ كلاسیك‌ در زبان‌ فارسی‌ یاد می‌كند (ص‌ 479). 
در میان‌ آراء موافق‌ و مخالف‌، این‌ امر قطعی‌ است‌ كـه‌ ــ به‌ تعبیر خود شاعر ــ نقادِ هوشیار زمان‌ كه‌ مس‌ و روی‌ را در كورۀ زمان‌، سیاه‌ می‌كند و زر عیار را نگاه‌ می‌دارد(نک‍ : دیوان‌، 22)، زر عیار پروین‌ را نگاه‌ داشته‌ است‌؛ كه‌ اگر چنین‌ نبود، دیوان‌ این‌ شاعر طی‌ 70 سال‌، از زمان‌ نخستین‌ چاپ‌ (1314ش‌) تاكنون‌ بارها به‌ چاپ‌ نمی‌رسید. 

سبك‌ پروین‌ و جهان‌بینی‌ او 

پروین‌ به‌ یكی‌ از دو جریان‌ شعر فارسی‌ كه‌ پس‌ از سركوب‌ شدن‌ نهضت‌ مشروطه‌ پدید آمد و می‌توان‌ از آن‌ به‌ جریان‌ تلفیقی‌ تعبیر كرد، تعلق‌ دارد (جریان‌ دیگر جریان‌ نیمایی‌ است‌). خصیصۀ كلی‌ جریان‌ تلفیقی‌ آن‌ است‌ كه‌ در آن‌ قالبهای‌ سنتی‌ با افكار و اندیشه‌های‌ تازه‌ تلفیق‌ شد و مسائل‌ سیاسی‌ ـ اجتماعیِ انسان‌ امروز موردتوجه‌ قرار گرفت‌. جریان‌ تلفیقی‌ دنبالۀ سبك «بازگشت‌ ادبی‌» (ه‍ م) است‌، اما صورتی‌ متعالی‌تر و امروزی‌تر دارد (شمیسا، سبك‌شناسی‌...، 343؛ نیز نک‍ : آرین‌پور، 3 / 541). در تحلیلی‌ كه‌ بهار از سبك‌ پروین‌ به‌ دست‌ می‌دهد و آن‌را سبكی‌ مستقل‌ می‌شمارد، چنین‌ اظهارنظر می‌كند كه‌ این‌ سبك‌ برآیندِ دو شیوۀ لفظی‌ و معنوی‌ شاعران‌ خراسان‌، خاصه‌ ناصرخسرو (ه‍ م)، و شیوۀ شاعران‌ عراق‌ و فارس‌، خاصه‌ سعدی‌ (ه‍ م) است‌ كه‌ در سبكی‌ مستقل‌ و متناسب‌ با امروز تركیب‌ یافته‌، و شیوه‌ای‌ بدیع‌ به‌ بار آورده‌ است («دیباچه‌»، 7- 8). 

ویژگیهای‌ سبكی‌

سبك‌ یا شیوۀ بدیعی‌ كه‌ بهار از آن‌ سخن‌ می‌گوید، همانند دیگر سبكها از 4 منظر قابل‌ بررسی‌ است‌: 

الف ـ منظر لفظی‌ و زبانی‌

این‌ منظر مشتمل‌ است‌ بر ویژگیهای‌ لفظی‌ و صرفی‌ شاعران‌ قدیم‌، خاصه‌ شاعران‌ سبك‌ خراسانی‌، چنان‌كه‌ می‌توان‌ از خصیصۀ كهن‌گرایی‌ لفظی‌ و صرفی‌ در شعر پروین‌ سخن‌ گفت‌، مثل‌ِ استفاده‌ از واژه‌های‌ كهن‌ چون «مانا»، «خُلقان‌»، «موزه‌»، «بوریا» (نک‍ : دیوان‌، 232-233، بیتهای‌، 4، 5، 6، 7 و 14) و به‌ كارگیری‌ شیوه‌های‌ كهن‌ِ صرفی‌ چون «شنیدستم‌»، «گفتا»، «سرخْ گل‌» (نک‍ : همان‌، 121-123)، «كشیدی‌» و «خمیدی‌»، به‌ جای «می‌كشید» و «می‌خمید»، و آوردن‌ِ حرف‌ اضافه‌، قبل‌ و بعد از متمم‌ (یا مفعول‌ با واسطه‌)، مثل «به‌ راهی‌ در» (نک‍ : همان‌، 194). 

ب ـ از منظر نحوی‌ و ساختاری

 گرایش‌ به‌ زبان‌ محاوره‌ و روانی‌ِ سخن‌، و دوری‌ از تعقید و تصنع‌ِ لفظی‌ و معنوی‌، به‌ ویژه‌ در قطعه‌ها و مثنویهای‌ پروین‌ چشمگیر است‌ (اعتصامی‌، یوسف‌، «یادداشتها»، 14). این‌ سخن‌ بدان‌ معناست‌ كه‌ كهن‌گراییِ شاعر در حوزه‌های‌ لفظی‌ و صرفی‌ و مانندگی‌ سخن‌ وی‌ به‌ شاعران‌ قدیم‌، یك‌ تقلید صرف‌ نیست‌؛ بلكه‌ بدان‌ معناست‌ كه‌ زبان‌ پروین‌ ــ با وجود رعایت‌ كامل‌ تكنیك‌ قویم‌ و مستحكم‌ شعر كلاسیك‌ ــ ساده‌ و روان‌ و بسیار زیبا و دلنشین‌ است‌ (آرین‌پور، همانجا)؛ این‌ زبان‌ و بیان‌ در قطعه‌هاو مثنویها امروزی‌تر و آشناتر و در قصیده‌ها دیروزی‌تر و ناآشناتر است‌. حكم‌ قزوینی‌ مبنی‌ بر اینكه «قصاید پروین‌ در درجۀ اول‌ فصاحت‌ و سلاست‌ و متانت‌ است‌» (4 / 999)، معلول‌ علاقۀ پروین‌ به‌ زبان‌ قدماست‌ و حكم‌ نفیسی‌ مبنی‌ بر اینكه «قطعاً پست‌ترین‌ اقسام‌ شعر پروین‌ قصاید اوست‌» (ص‌ 488)، نتیجۀ نوگرایی‌ وی‌ و ترجیح‌ دادن‌ زبان‌ امروز بر زبان‌ دیروز است‌. نظر بهار مبنی‌ بر اینكه‌ قطعه‌های‌ پروین‌، روح‌ دیوان‌ اوست‌ و خستگی‌ِ خواننده‌ را كه‌ ممكن‌ است‌ از مطالعۀ قصاید به‌ بار آمده‌ باشد، از دل‌ او می‌زداید (همان‌، 10)، مؤید نظر نفیسی‌ است‌. 

ج‌ ـ منظر بلاغی‌

از این‌ منظر، تمام‌ یا دست‌ كم‌ غالب‌ ویژگیهای‌ سخن‌ فصیح‌ و بلیغ‌ را در اشعار پروین‌ می‌توان‌ یافت‌. بهار قطعه‌های‌ پروین‌ را «برهان‌ آشكار بلاغت‌ و سخندانی‌ او» می‌داند (همان‌، 13-14) و قزوینی‌ سخن‌ شیوای‌ این‌ شاعر را خالی‌ از عیوب‌ فنی‌ شعر، و فصاحت‌ آن‌را فصاحتى‌ بی‌مانند می‌شمارد و اعلام‌ می‌كند كه‌ اشعار پروین‌، به‌ویژه‌ قصاید وی‌ در درجۀ اول‌ از فصاحت‌ و سلاست‌ و متانت‌ است‌. نیز بر استحكام‌ الفاظ و بر صحت‌ صرفی‌، نحوی‌ و لغوی‌ آن‌ تأكید می‌ورزد و به‌ حُسن‌ انتخاب‌ الفاظ، كلمات‌، جملات‌، تعبیرات‌ و اصطلاحات‌ و برگزیدن‌ قالب‌ [و وزن] مناسب‌ برای‌ هر سخن‌، به‌ شیوۀ متداول‌ قدما تصریح‌ می‌كند (4 / 999، 1003). 
این‌ سخنان‌ بدان‌ معناست‌ كه‌ اگر اشعار پروین‌ را با معیارهای‌ متداول‌ در علوم‌ بلاغی‌ (نک‍ : ه‍ د، بلاغت‌) بسنجیم‌، نتیجۀ سنجش‌ مطلوب‌ خواهد بود و اشعار پروین‌ از جمله‌ نمونه‌های‌ سخن‌ بلیغ‌ به‌ شمار خواهد آمد. بـا آنكه‌ شعر پرویـن‌ ــ همانند شعر دیگر شاعران‌ بزرگ‌ ــ آكنده‌ از صنایع‌ بدیعی‌ و بیانی‌ است‌، برخی‌ از محققان‌ برشماری‌ معدود از صنایع‌ بدیعی‌ و بیانی‌ در شعر این‌ شاعر انگشت‌ نهاده‌، و استفاده‌ از این‌ صنایع‌ را از جمله‌ خصایص‌ سبكی‌ وی‌ دانسته‌اند؛ این‌ صنایع‌ عبارت‌اند از ارسال‌ مثل‌، مناظره‌، خلاف‌ آمد، تشخیص‌ و تمثیل‌: 
1. ارسال‌ مثل‌ ( ذیل‌، ه‍ م‌)، صنعتی‌ بدیعی‌ كه‌ به‌ وفور در شعر پروین‌ یافت‌ می‌شود و به‌ قول‌ یوسف‌ اعتصامی‌ تعیین‌ حد و اندازۀ آن‌ دشوار است («یادداشتها»، 12). 
2. مناظره‌ (ه‍ م)، یا صنعت‌ سؤال‌ و جواب‌ كه‌ در قطعه‌های‌ جاویدان‌ پروین‌ به‌ گونه‌ای‌ مبتكرانه‌ احیا شده‌ (بهار، همان‌، 8 -9)، و تحولی‌ كمی‌ و كیفی‌ یافته‌ است‌، چنان‌ كه‌ تأثیر پایدار و حال‌ و هوای‌ تازۀ آنها انكارناپذیر است‌ و این‌ امر می‌رساند كه‌ برخلاف‌ نظر برخی‌ از محققان‌ (نک‍ : حمیدیان‌، 56). این‌ صنعت‌ در شعر پروین‌ از پویایی‌ دیالوگهای‌ نمایشی‌ برخوردار شده‌ است‌. 
3. خلاف‌ آمد، كه‌ عنوانی‌ است‌ برای‌ شماری‌ از صنایع‌ بدیعی‌ و بیانی‌ كه‌ برخلاف‌ كاربرد عادی‌ به‌ كار می‌روند. خلاف‌ آمد در شعر پروین‌ چشمگیر است‌، مثل «استفاده‌ از یك‌ ضرب‌المثل‌ و گرفتن‌ نتیجه‌ای‌ خلاف‌ مفهوم‌ رایج‌ آن‌»: «رنگ‌ بالای‌ِ سیه‌ بسیار است‌...» ( دیوان‌، 132) كه‌ از ضرب‌المثل «نیست‌ بالاتر از سیاهی‌ رنگ‌» برگرفته‌ شده‌، و نتیجه‌ای‌ خلاف‌ آن‌ به‌ دست‌ آمده‌ است‌. «ساختن‌ نماد، خلاف‌ عرف‌ و عادت‌»، نیز در شمار خلاف‌ آمدهاست‌، چنان‌كه «هما» را نیز كه‌ نماد «سعادت‌» است‌، نماد «شقاوت‌» سازند (نک‍ : همان‌، 223؛ نیز حمیدیان‌، 52). 
4. تشخیص‌ (شخصیت‌ بخشیدن‌)، یا به‌ تعبیر یوسف‌ اعتصامی «خاصۀ تشخیص‌» (همان‌، 11) كه‌ در تعبیر قدما گونه‌ای‌ استعارۀ مكنیه‌ ( ذیل‌، ه‍ م‌) به‌ شمار می‌آید و می‌توان‌ از آن‌ به «انسان‌ انگاری‌» و توسعاً به «جاندارانگاریِ» پدیده‌ها تعبیر كرد. در شعر پروین‌، به‌ ویژه‌ در قطعه‌ها و مثنویها چشمگیر (به‌ عنوان‌ نمونه‌، نک‍ : دیوان‌، 106- 108، 115، 119-120، 123، 136)، و به‌ قول‌ بهار از زبان‌ همه‌ چیز سخن‌ گفتن‌ و بدین‌سان‌، به‌ آنها شخصیت‌ بخشیدن‌ از جمله‌ ویژگیهای‌ سبكی‌ پروین‌ است‌ («دیباچه‌»، 11). 
5. تمثیل‌ (ه‍ م)، كه‌ معمولاً بیان‌ داستانی‌ از زبان‌ انسان‌، یا از زبان‌ حیوانات‌ است‌ و با شیوۀ مبتكرانۀ پروین‌ از زبان‌ اشیاء بی‌ جان‌ مثل‌ لاله‌ و نرگس‌، آینه‌ و شانه‌، سیر و پیاز و...، حتى‌ از زبان‌ مفاهیم‌ مثل‌ امید و نومیدی‌ نیز بیان‌ می‌شود (به‌ عنوان‌ نمونه‌، نک‍ : دیوان‌، 94، 102-103، 106-107، 115، 130-131، 135-136، 139-140، 170-171، 302)، تا بدین‌سان‌، معانی‌ باطنی‌ موردنظر گوینده‌ به‌ مدد الفاظ نمادین‌ و معانی‌ ظاهری‌ِ آنها به‌ شنونده‌ القا گردد. این‌ گونه‌ تمثیل‌ البته‌ در ادب‌ فارسی‌ بی‌سابقه‌ نیست‌ (به‌ عنوان‌ نمونه‌، مثلاً نک‍ : ناصرخسرو، 143)، اما بسامد بالا و چگونگیِ به‌ كارگیری‌ آن‌، امری‌ است‌ كه‌ به‌ شعر پروین‌ اختصاص‌ دارد و می‌توان‌ گفت‌ كه‌ از ویژگیهای‌ سبكی‌ وی‌ به‌ شمار می‌آید. برخی‌ از محققان‌ پروین‌ را در تمثیل‌پردازی‌ به‌ لافونتن‌، تمثیل‌پرداز نامبردار فرانسوی‌ مانند كرده‌اند (جمال‌زاده‌، 103؛ براهنی‌، 1 / 252-253). 

د ـ منظر فكری‌ ـ فلسفی‌

شعر فارسی‌ جلوه‌گاه‌ اندیشه‌های‌ حكیمانه‌ است‌ و شعر پروین‌ نیز آیینه‌ای‌ است‌ كه‌ حكمت‌ و فرهنگ‌ ایران‌ زمین‌ را می‌نماید و چنین‌ است‌ كه‌ به‌ رغم‌ نظر آنان‌ كه‌ معتقدند از شعرهای‌ پروین‌ نمی‌توان‌یك‌نظام‌ منسجم‌ استنتاج‌ كرد (حمیدیان‌، 55)، سخن‌محققانی‌ كه‌ دیوان‌ پروین‌ را مجموعه‌ای‌ یكپارچه‌، با خصایص‌ سبك‌شناختیِ هماهنگ‌ و نمایندۀ گونه‌ای‌ تفكرات‌ متجانس‌ می‌دانند (مؤید، 165-166)، پذیرفته‌ است‌. این‌ نظام‌ یا این «باغ‌ حكمت‌» (پروین‌، دیوان‌، 113-114) كه‌ به‌ تعبیر بهار (همان‌، 7) آمیزه‌ای‌ است‌ از «افكار و خیالات‌ حكما و عرفا»، چونان‌ هر نظام‌ حِكْمی‌ دیگر به‌ دو حوزۀ نظری‌ و عملی‌ قابل‌ تقسیم‌ است‌: 
1. حوزۀ نظری‌: هرچند نمی‌توان‌ انتظار داشت‌ كه‌ جست‌ و جوگرِ مسائل‌ حكمت‌ نظری‌ در اشعار پروین‌ به‌ همان‌ میزان‌ كامیاب‌ گردد كه‌ جویندۀ این‌ گونه‌ مسائل‌، مثلاً در مثنوی‌ معنوی‌، یا در دیوان‌ حافظ، با این‌ همه‌، تردید نیست‌ كه‌ جای‌ جای‌ در اشعار این‌ شاعر، برخی‌ از مسائل‌ برجستۀ حكمت‌ نظری‌ جست‌ و جوگر را به‌ خود می‌خواند: 
یك‌ ـ عشق‌، كه‌ از دیدگاه‌ عارفان‌ هم‌ نخستین‌ آفریده‌ است‌ و هم‌ منشأ صدور كثرت‌ ــ كه‌ به‌ تعبیر حافظ «طفیل‌ هستی‌ عشق‌اند آدمی‌ و پری‌» (ص‌ 903) ــ و هم‌ یگانه‌ ابزار كسبِ معرفت‌ كه «در مكتب‌ حقایق‌ پیشِ ادیب‌ عشق‌» (همانجا) می‌توان‌ راه‌ و رسم‌ معرفت‌ آموخت‌ و به‌ حقیقت‌ رسید. بهار عشق‌ را «تنها چاشنی‌ شعر» (همان‌، 14) می‌خواند و ضمن‌ بیگانه‌ شمردن‌ پروین‌ با عشقهای‌ مبتذل‌، او را در سراسر دیوان‌ سخنگوی‌ عشق‌ حقیقی‌ معرفی‌ می‌كند (همانجا). 
این‌ معنا از یك‌ سو، به‌ گواهی‌ بسیاری‌ از اشعار پروین‌، از جمله‌ به‌ شهادت‌ دو قطعۀ غزل‌گونه‌ ( دیوان‌، 95، 96) كه‌ در آنها از عشق‌ سخن‌ به‌ میان‌ آمده‌ است‌، تأیید می‌شود؛ اما از سوی‌ دیگر، چنانچه‌ بدین‌ نكتۀ مهم‌ توجه‌ كنیم‌ كه «عشقبازی‌ دگر و نَفْس‌پرستی‌ دگر است‌» (نک‍ : سعدی‌، 436) و با عزت‌ نفس‌ و عفاف‌ و عصمت‌ شاعر كه‌ بهار به‌ حق‌ بر آن‌ تأكیدی‌ خاص‌ می‌ورزد (همانجا)، ناسازگار نیست‌، پذیرش‌ عشق‌ مجازی‌ پروین‌ ــ به‌عنوان‌ پلی‌ به‌ سوی‌ عشق‌ حقیقی‌ ــ منتفی‌ نیست‌ كه‌ به‌ تصریح‌ عارفان «المَجازُ قنطرةُ الحقیقة» (لاهیجی‌، 409-410)؛ زیرا اولاً، دل‌ شاعر ــ حتى‌ دل‌ شاعر عارف‌ ــ در برابر زیباییها لرزان‌ است‌ كه‌ بر طبق‌ یك‌ حدیث «دوستدار خدا، دوستدار چهرۀ زیبا نیز هست‌» (روزبهان‌، 9)؛ ثانیاً، در میان‌ اشعار پروین‌ ابیاتی‌ هست‌ 
كه‌ معنای‌ عاشقانۀ آنها قابل‌ انكار نیست‌ (نک‍ : دیوان‌، 104، 153، بیتهای‌ 7- 8، نیز ص‌ 243) و این‌ بیت‌: «كس‌ ندانست‌ كه‌ من‌ می‌سوزم‌ / سوختن‌، هیچ‌ نگفتن‌ هنر است‌» تعبیر شاعرانه‌ای‌ است‌ از حدیث «مَن‌ عَشِقَ وَ عَف‌َ و كَتَمَ و ماتَ، ماتَ شهیدا» (نک‍ : روزبهان‌، 9) كه‌ مراد از عشق‌ در آن‌ عشق‌ پاك‌ مجازی‌ است‌؛ ثالثاً، در سكوتِ پروین‌ ــ كه‌ غالباً بر آن‌ تأكید می‌شود (نک‍ : اعتصـامی‌، ابوالفتـح‌، «پـاسخ‌»، 64) ــ بسا كه‌ حرفها هست‌ در زمینه‌های‌ مختلف‌ِ زندگی‌ خصوصی‌ و اجتماعی‌ وی‌ كه‌ به‌ راستی «سكوت‌ چیست‌ بجز حرفهای‌ ناگفته‌؟» (فرخزاد، 39) و به‌ گفتۀ منتقدی‌ معروف‌، به‌ نام‌ پیر ماچری «هنر از طریق‌ آنچه‌ نمی‌گوید به‌ ایدئولوژی‌ مربوط می‌شود، نه‌ از طریق‌ آنچه‌ می‌گوید... كار منتقد به‌ حرف‌ واداشتن‌ این‌ سكوتهاست‌» (شمیسا، نگاهی‌...، 64، 221-223). 
دو ـ مذهب‌ تجلی‌، كه‌ بر طبق‌ آن‌، هستی‌ تجلی‌ جمال‌ حق‌ است‌. پروین‌ این‌ باور كهن‌ عـارفانه‌ را ــ كه‌ با عشق‌ پیوندی‌ ناگسستنی‌ دارد ــ در یك‌ قطعه‌، موسوم‌ به «جمال‌ حق‌» چنین‌ بیان‌ می‌كند: «فضای‌ باغ‌ تماشاگه‌ جمالِ حق‌ است‌» ( دیوان‌، 147) و بر این‌ معنا تأكید می‌ورزد كه‌ سراسر هستی‌ انوار خورشید حق‌ و قطره‌هایی‌ از دریای‌ حقیقت‌ یگانه‌ است‌ (همانجا، بیت‌ 19). در این‌ سخنان‌ از یك‌ سو چگونگیِ ظهور هستی‌ از طریق‌ تجلی‌ بیان‌ می‌شود كه‌ مهم‌ترین‌ مسئلۀ جهان‌شناسی‌ است‌ و از سوی‌ دیگر، اشارتی‌ هست‌ به‌ بنیادی‌ترین‌ مسئلۀ خداشناسی‌ و توحید، یعنی‌ وحدت‌ وجود. 
سه‌ ـ قضا و قَدَر، كه‌ بر طبق‌ آن‌، وجود ارادۀ آزاد انسان‌ نفی‌ می‌شود و برخی‌ از محققان‌ آن‌ را ازجمله‌ باورهای‌ پروین‌ به‌ شمار آورده‌اند (نک‍ : علی‌آبادی‌، 288-289؛ حمیدیان‌، 55). به‌ نظر می‌رسد كه‌ طرح‌ مسئلۀ قضا و قدر از سوی‌ پروین‌ طرح‌ باوری‌ به‌ مثابۀ ابزار است‌؛ اما گفتنی‌ است‌ كه‌ همواره‌ طرح‌ یك‌ باور به‌ مثابۀ باور بدان‌ نیست‌. توضیح‌ آنكه‌ پروین‌ نیز همانند حافظ از قضا و قدر و از جبرگرایی‌ ابزاری‌ می‌سازد تا به‌ مدد آن‌ شكوه‌ و شكایت‌ سر كند (نک‍ : دیوان‌، 135-136، بیتهای‌ 12-21) و در نهایت‌ ستم‌ و ستمگر را مورد انتقاد قرار دهد (نک‍ : دادبه‌، 22، 31-36). 
تأكید دائم‌ پروین‌ بر جنبش‌ و حركت‌ و عمل‌، و تفسیر كردارهای‌ نابخردانه‌ (مثل‌ از بام‌ سرنگون‌ شدن‌) به‌ دیوانگی‌، و نابه‌جا دانستن‌ انتساب‌ آن‌ به‌ بخت‌ و قضا و قدر (همان‌، 37، بیتهای‌ 34-35، نیز ص‌ 49، بیت‌ 16) مؤید این‌ معناست‌ كه‌ قضا و قدر ــ دست‌ كم‌ همواره‌ ــ به‌ مثابۀ باور گوینده‌ مطرح‌ نمی‌شود. نفی‌ سیه‌روزی‌ِ ازلی‌ از زبان‌ كودك‌ تیره‌بخت‌ (همان‌، 142، بیت‌ 24) و تصریح‌ بدین‌معنا كه «ما نمی‌ترسیم‌ از تقدیر و بخت‌» (همان‌، 149، بیت‌ 46) نیز تأییدی‌ دیگر بر این‌ معناست‌. 
2. حوزۀ عملی‌ (یا حوزۀ حكمت‌ عملی‌): این‌ حوزه‌ كه‌ مشتمل‌ است‌ بر تهذیب‌ اخلاق‌، تدبیر منزل‌، و سیاست‌ مُدُن‌ (به‌ تعبیر قدما)، در شعر پروین‌، حوزه‌ای‌ درخور توجه‌ است‌: 
یك‌ تهذیب‌ نفس‌، یا اخلاق‌ ــ یعنی‌ دانش‌ رفتار نیك‌ فردی‌ ــ موردتوجه‌ خاص‌ پروین‌ است‌. وی‌ در این‌ زمینه‌، از دستور عمل‌ جاودان‌ حكما و عارفان‌ كه‌ همانا تخلیه‌ یا تهذیب‌ نفس‌ از صفات‌ بد (رذایل‌) و تحلیه‌، یعنی‌ آراستن‌ نفس‌ به‌ صفات‌ نیك‌ (فضایل‌) است‌ (نک‍ : نصیرالدین‌، 2 / 120)، سخن‌ می‌گوید؛ امری‌ كه‌ اگر بتوان‌ در شیوه‌های‌ ترویج‌ و تعلیم‌ آن‌ تجدیدنظر كرد، هیچ‌گاه‌ در اصل‌ آن‌ تردید روا نیست‌. به‌ همین‌ سبب‌، پروین‌ كوشیده‌ است‌ تا با شیوه‌ای‌ دیگرگون‌ و تازه‌، یعنی‌ با زبان‌ مؤثر شعر، رذایل‌ را در نظر خوانندگان‌ خوار سازد و فضایل‌ را در چشم‌ آنان‌ بیاراید و بدین‌سان‌، در كار تهذیب‌ مخاطبان‌ خود مؤثر واقع‌ شود (به‌ عنوان‌ نمونه‌، نک‍ : دیوان‌، 100، 102، 113، 126-127، 144-146). 
اخلاقی‌ كه‌ پروین‌ از آن‌ سخن‌ می‌گوید، نه‌ زاهدانه‌ است‌ و نه‌ راهبانه‌؛ بلكه‌ اخلاقی‌ است‌ مثبت‌ و پویا كه‌ آدمی‌ را به‌ ترك‌ دنیا و خوار شمردن‌ِ زندگی‌ نمی‌خواند و توصیه‌ به‌ حركت‌ و پویایی‌، دعوت‌ به‌ زندگی‌، تأسف‌ بر گذرِ عمر و غنیمت‌ شمردن‌ِ فرصتها جزء اصول‌ آن‌ است‌ (همان‌، 131-133، بیتهای‌، 10، 11 و 12، نیز ص‌ 147-150). از جمله‌ نتایج‌ِ این‌ اصول‌ دلبستگی‌ به‌ حیات‌، اظهار «درد جاودانگی‌» و تأسف‌ بر مرگ‌ است‌ كه‌ جای‌ جای‌ در شعر پروین‌ مجال‌ ظهور و بروز می‌یابد و برخی‌ از محققان‌ از آن‌ به «اندوه‌ فلسفی‌» تعبیر كرده‌، و آن‌را با اندوه‌ ژرف‌ خیام‌ و حافظ سنجیده‌اند (نک‍ : مؤید، 170-175). برترین‌ جلوۀ این‌ اندوه‌ را در منظومۀ «بنفشه‌» (نک‍ : همان‌، 70)، و تكان‌ دهنده‌ترین‌ بیان‌ این‌ درد را در بیت‌ 6 این‌ منظومه‌ می‌توان‌ سراغ‌ كرد: 
به‌ جرم‌ یك‌ دو صباحی‌ نشستن‌ اندر باغ‌
هزار قرن‌ در آغوش‌ خاك‌ باید خفت‌
دو تدبیر منزل‌ (حكمت‌ منزلی‌)، یا نظام‌ خانواده‌ در نظر پروین‌ با وجودِ زن‌ معنی‌ می‌یابد. پروین‌ نیك‌ دریافته‌ بود كه‌ بنیاد منزل‌ زن‌ است‌ و اگر زن‌، نقش‌ خود را چنان‌كه‌ باید، ایفا كند، خانواده‌ چنان‌كه‌ باید، شكل‌ می‌گیرد و اداره‌ می‌شود و راه‌ سعادت‌ می‌پوید. به‌ همین‌ سبب‌، در منظومۀ «فرشتۀ انس‌» (همان‌، 225-226) از مقام‌ زن‌ سخن‌ می‌گوید و او را نه‌تنها بنیاد منزل‌ كه‌ اساس‌ خانۀ هستی‌ معرفی‌ می‌كند تا بگوید: بدون‌ وجود زن‌ِ شایسته‌ و ایفای‌ نقشهایی‌ كه‌ به‌ عهدۀ اوست‌، نه‌ تنها منزل‌ تدبیر نمی‌شود و سامان‌ نمی‌یابد، كه‌ جامعه‌ سامان‌ نمی‌پذیرد. پروین‌ این‌ معانی‌ را در اشعار مختلف‌، همراه‌ با احساسات‌ پاك‌ مادرانه‌ بیان‌ كرده‌ است‌ (همان‌، 98-99، 137-139، 141-142، 225-226، 278-282). 
سه‌ سیاست‌ مدن‌، پروین‌ چونان‌ هر فیلسوف‌ یا هر شاعر اندیشمند در طراحی‌ آرمانشهر خود از دو مرحله‌ می‌گذرد: مرحلۀ منفی‌ و مرحلۀ مثبت‌: 
یكم‌ ـ مرحلۀ منفی‌ ستیز با واقعیت‌: در این‌ مرحله‌، پروین‌ واقعیات‌ نابهنجار، یا اوضاع‌ نامطلوبِ موجود را موردانتقاد قرار می‌دهد. وی «دیو ظلم‌» و «دیو فقر» را بنیاد زشتیها می‌شمارد و با زبان‌ِ مؤثرِ شعر و با سلاحِ تمثیل‌ و نماد، با زشتیها به‌ پیكار برمی‌خیزد. آشكارترین‌ و احتمالاً جامع‌ترین‌ بیانیۀ پروین‌ برضد ظلم‌ و فقر منظومه‌ای‌ است‌ با عنوان «صاعقۀ ما ستم‌ِ اغنیاست‌» (همان‌، 208-210) كه‌ در آن‌ هم‌ ستمگران‌ معرفی‌ شده‌اند، هم‌ نشان‌ داده‌ شده‌ است‌ كه‌ چگونه‌ از ظلم‌ فقر و نابسامانی‌ به‌ بار می‌آید. این‌ منظومه‌ كه‌ حدود سال‌ 1300ش‌، هم‌زمان‌ با ورود رضاشاه‌ به‌ عرصۀ سیاست‌ سروده‌ شده‌، روشنگر این‌ معناست‌ كه‌ شاعر در انتقادهای‌ خود به‌ سرچشمۀ ستم‌ توجه‌ می‌كرده‌، و قلب‌ بیداد را نشانه‌ می‌گرفته‌ است‌ (متینی‌، 207؛ دباشی‌، 56-58). 
در شماری‌ از منظومه‌های‌ پروین‌ به‌ بهانۀ نقد كردار و رفتار پادشاهان‌، كردارها و رفتارهای‌ پادشاه‌ وقت‌ موردانتقاد قرار گرفته‌ است‌ (نک‍ : همان‌، 109، 203، 270-271، 287- 288، 294؛ نیز نک‍ : متینی‌، همانجا؛ روحانی‌، 179؛ دباشی‌، 60-62). در منظومۀ «اشك‌ یتیم‌» كه‌ در آن‌ نیز پادشاه‌ِ وقت‌ موردطعن‌ و انتقاد است‌، از پادشاه‌ بیدادگر تا پارسای‌ متجاوز محكوم‌ شده‌اند (همان‌، 105) و در مثنوی «دزد و قاضی‌» (همان‌، 161-162) و در قطعۀ «مست‌ و هشیار» (همان‌، 284) دستگاه‌ ستم‌پیشۀ عدالت‌ موردنقد قرار گرفته‌، و قضاتِ خود فروختۀ به‌ خدمت‌ ظلم‌ و جور درآمده‌ افشا شده‌اند (نک‍ : روحانی‌، 179-180). پروین‌ در ستیز با دیو فقر، چهرۀ كریه‌ِ این‌ پدیده‌ را به‌ صورتهای‌ مختلف‌ تصویر می‌كند و خواننده‌ را برضد این‌ زشتی‌ كه‌ منشأ تباهیهای‌ بسیار است‌، برمی‌انگیزد (به‌ عنوان‌ نمونه‌، نک‍ : همان‌، 108، 127، 137-139، 141-142، 214-216، 232-233). 
دوم‌ ـ مرحلۀ مثبت‌، در جست‌ و جوی‌ حقیقت‌: در این‌ مرحله‌ كه‌ مرحلۀ حقیقت‌جویی‌ و آرمان‌خواهی‌ است‌، حقایق‌ و آرمانها به‌ جای‌ واقعیتهای‌ نامطلوب‌ می‌نشیند و آرمانشهر تحقق‌ می‌یابد. پروین‌ ویژگیهای‌ آرمانشهر خود را به‌ دو صورت‌ بیان‌ می‌كند: غیرمستقیم‌ و مستقیم‌. صورت‌ غیرمستقیم‌ چنان‌ است‌ كه‌ با نفی‌ واقعیتهای‌ نامطلوب‌ در مرحلۀ منفی‌، حقـایق‌ مطلوب‌ ــ كه‌ طرح‌ آنها در مرحلۀ مثبت‌ موردنظر است‌ ــ به‌ ذهن‌ خواننده‌ القا می‌شود: با نفی‌ ظلم‌، عدل‌ اثبات‌ می‌گردد و به‌ ذهن‌ می‌آید و با نقد و نفی‌ پادشاه‌ ستمگر، این‌ معنا به‌ ذهن‌ متبادر می‌شود كه‌ در آرمانشهر شاعر، پادشاه‌ باید عادل‌ و دادگر باشد. چنین‌ است‌ كه‌ نقد و نفی‌ فقر و تهی‌دستی‌ اثبات‌ غنا و رفاه‌ را در پی‌ دارد، نفی‌ جهل‌ اثبات‌ علم‌ را به‌ بار می‌آورد و نفی‌ تبعیض‌ قرین‌ اثبات‌ تساوی‌ و برابری‌ است‌. صورت‌ مستقیم‌ بیان‌ آرمانها و آرزوهای‌ شاعر است‌ كه‌ جای‌ جای‌ در اشعار وی‌ به‌ چشم‌ می‌آید، از جمله‌ در 5 قطعۀ غزل‌گونۀ پروین‌ (همان‌، 95-97) با عنوان‌ مشترك «آرزوها» كه‌ می‌توان‌ با تأمل‌ در آنها آرمانهای‌ شاعر و در نتیجه‌ ویژگیها یا بخشی‌ از ویژگیهای‌ آرمانشهر وی‌ را باز شناخت‌. در تحلیلی‌ كه‌ برخی‌ از محققان‌ از این‌ 5 قطعه‌ به‌ دست‌ داده‌اند (نک‍ : قانون‌پرور، 104-116) آرمانشهر پروین‌ را جهانی‌ دانسته‌اند كه‌ در آن‌ عشق‌ كامل‌، دانش‌ كامل‌، هنر كامل‌، همت‌ كامل‌ و شوق‌ كامل‌ حاكم‌ است‌ (همو، 106). 
در میان‌ اشعار پروین‌ كه‌ در آنها از ویژگیهای‌ آرمانشهر وی‌ سخن‌ در میان‌ آمده‌، قطعۀ موسوم‌ به «نامه‌ به‌ انوشیروان‌» - كه‌ نامۀ بزرگمهر به‌ انوشیروان‌ است‌ - حكایتی‌ دیگر دارد (همان‌، 294). بنابر مفاد این‌ قطعه‌، حاكم‌ آرمانشهرِ پروین‌ باید «كیمیای‌ بزرگی‌» به‌ دست‌ آورد. این‌ كیمیا از یك‌ سو در گرو دور شدن‌ از رذایلی‌ چون‌ پندار و عُجب‌ و غفلت‌ و بیداد و ظلم‌ است‌ و از سوی‌ دیگر در گروِ آراسته‌ شدن‌ به‌ فضایلی‌ چون‌ خردمندی‌ و تدبیر و رای‌ و عدل‌ و داد و علم‌ (بیتهای‌ 5، 11، 15، 18). در جنب‌ این‌ دوری‌ و آراستگی‌ (تخلیه‌ و تحلیه‌) پادشاه‌ دادگر دارای‌ این‌ ویژگیهاست‌: در كار تأمینِ امنیت‌ و رفاه‌ مردم‌ می‌كوشد (بیت‌ 1)؛ خود شخصاً به‌ كار مردم‌ می‌پردازد و از كار فروبستۀ آنان‌ گره‌گشایی‌ می‌كند (بیت‌ 7)؛ بر امور كشوری‌ و بر كار حكام‌ نظارت‌ مستقیم‌ دارد (بیت‌ 8)؛ خود جواب‌نامۀ مظلومان‌ را می‌دهد، یعنی‌ خود دادِ آنان‌ را می‌ستاند (بیت‌ 6)؛ به‌ اصلاح‌ قضات‌ و امر قضا می‌پردازد تا عدالت‌ تحقق‌ یابد (بیتهای‌ 9، 10). 
در یك‌ كلام‌، بدان‌ سبب‌ كه‌ پروین «دیو ظلم‌» را اساس‌ و سرچشمۀ بدیها و زشتیها می‌شمارد، تشنۀ عدل‌ و داد است‌ و ویژگیِ بنیادی‌ حاكم‌ آرمانی‌ در نظر او دادگری‌ است‌ و صفت‌ اصلی‌ آرمانشهر او، عدالت‌ گستری‌ است‌ كه‌ اگر عدالت‌، یعنی‌ اعتدال‌ و پایداری‌ در راه‌ حق‌ (جرجانی‌، 169) شیوۀ رایج‌ گردد و اگر هر چیز در جای‌ خود قرار گیرد (شهرستانی‌، 1 / 42، 45)، آرمانشهر واقعیت‌ می‌یابد. 

مآخذ

آرین‌پور، یحیی‌، از نیما تا روزگار ما، تهران‌، 1374ش‌؛ اژدرپناه‌، یعقوب‌، «پروین‌ اعتصامی‌، شاعر درد و رنج‌»، یادنامۀ پروین‌ اعتصامی‌، به‌ كوشش‌ علی‌ دهباشی‌، تهران‌، 1370ش‌؛ اسلامی‌ ندوشن‌، محمدعلی‌، جام‌ جهان‌بین‌، تهران‌، 1355ش‌؛ اسنادی‌ از مشاهیر ادب‌ معاصر ایران‌، به‌ كوشش‌ علی‌ میرانصاری‌، تهران‌، 1376ش‌؛ اعتصامی‌، ابوالفتح‌، «پاسخ‌ به‌ مقالات‌ مجلۀ روشنفكر»، «تاریخچۀ زندگانی‌ پروین‌ اعتصامی‌»، مجموعۀ مقالات‌ و قطعات‌ اشعار، تهران‌، 1355ش‌؛ اعتصامی‌، یوسف‌، بهار، تهران‌، 1321ش‌؛ همو، «یادداشتها»، مجموعۀ مقالات‌ و قطعات‌ اشعار (نک‍ : هم‍ ، اعتصامی‌، ابوالفتح‌)؛ براهنی‌، رضا، طلادرمس‌، تهران‌، 1371ش‌؛ بهار، محمدتقی‌، «دیباچۀ چاپ‌ اول‌»، دیوان‌ پروین‌ اعتصامی‌ (هم‍‌ )؛ همو، «سنخ‌ فكر دلالان‌ استعمار»، یادنامۀ پروین‌ اعتصامی‌ (نک‍ : هم‍ ، اژدرپناه‌)؛ بهبهانی‌، سیمین‌، «پروین‌، شاعر احساس‌ و عاطفه‌»، یادنامۀ پروین‌ اعتصامی‌ (نک : هم‍ ، اژدرپناه‌)؛ پروین‌اعتصامی‌، «ای‌ مرغك‌»، بهار، به‌ كوشش‌ یوسف‌ اعتصامی‌، تهران‌، 1321ش‌؛ همو، دیوان‌، تهران‌، 1323ش‌؛ همو، «زن‌ و تاریخ‌»، مجموعۀ مقالات‌ و قطعات‌ اشعار (نک‍ : هم‍ ، اعتصامی‌، ابوالفتح‌)؛ جرجانی‌، علی‌، التعریفات‌، به‌ كوشش‌ عبدالمنعم‌ حفنی‌، قاهره‌، 1991م‌؛ جمال‌زاده‌، محمدعلی‌، «چاپ‌ دیوان‌ پروین‌ به‌ زبان‌ آلمانی‌»، یادنامۀ پروین‌ اعتصامی‌ (نک‍ : هم‍ ، اژدرپناه‌)؛ حافظ، دیوان‌، به‌ كوشش‌ پرویز خانلری‌، تهران‌، 1359ش‌؛ حمیدیان‌، سعید، «برخی‌ از ویژگیهای‌ سخن‌ پروین‌»، یادمان‌ پروین‌، به‌ كوشش‌ محمود طباطبایی‌ اردكانی‌، تهران‌، 1376ش‌؛ دادبه‌، اصغر، «جبرگرایی‌ حافظ: باور یا ابزار»، مجموعۀ مقالات‌ نخستین‌ یادروز حافظ، به‌ كوشش‌ كورش‌ كمالی‌ سروستانی‌، شیراز، 1377ش‌؛ داوران‌، فرشته‌، «شعر غیرشخصی‌ پروین‌ اعتصامی‌»، ایران‌شناسی‌، كالیفرنیا، 1368ش‌ / 1989م‌، س‌ 1، شم‍ 2؛ دباشی‌، حمید، «شعر، سیاست‌ و اخلاق‌: ارمغان‌ پروین‌ اعتصامی‌ به‌ شعر معاصر فارسی‌»، همان‌؛ دهخدا، علی‌اكبر، امثال‌ و حكم‌، تهران‌، 1308-1311ش‌؛ همو، «تاریخچۀ زندگانی‌ یوسف‌ اعتصامی‌ (اعتصام‌الملك‌)»، بهار، به‌ كوشش‌ یوسف‌ اعتصامی‌، تهران‌، 1321ش‌؛ روحانی‌، محمدحسین‌، «پروین‌ اعتصامی‌»، یادنامۀ پروین‌ اعتصامی‌ (نک‍ : هم‍ ، اژدرپناه‌)؛ روزبهان‌ بقلی‌، عبهر العاشقین‌، به‌ كوشش‌ هانری‌ كربن‌ و محمد معین‌، 1335ش‌؛ زرین‌كوب‌، عبدالحسین‌، با كاروان‌ حله‌، تهران‌، 1374ش‌؛ سعدی‌، كلیات‌، به‌ كوشش‌ محمدعلی‌ فروغی‌، تهران‌، 1362ش‌؛ شمیسا، سیروس‌، سبك‌شناسی‌ شعر، تهران‌، 1374ش‌؛ همو، نگاهی‌ به‌ فروغ‌، تهران‌، 1372ش‌؛ شولر، «خطابه‌»، مجموعۀ مقالات‌ و قطعات‌ اشعار (نک‍ : هم‍‌ ، اعتصامی‌، ابوالفتح‌)؛ شهرستانی‌، محمد، الملل‌ و النحل‌، به‌ كوشش‌ محمد بن‌ فتح‌الله‌ بدران‌، قاهره‌، 1956م‌؛ علی‌آبادی‌، ایرج‌، «پروین‌ اعتصامی‌»، یادنامۀ پروین‌ اعتصامی‌ (نک‍ : هم‍‌ ، اژدرپناه‌)؛ فرخزاد، فروغ‌، ایمان‌ بیاوریم‌ به‌ آغاز فصل‌ سرد، تهران‌، 1363ش‌؛ قزوینی‌، محمد، «شعر پروین‌»، مقالات‌، به‌ كوشش‌ عبدالكریم‌ جربزه‌دار، تهران‌، 1363ش‌؛ گركانی‌، فضل‌الله‌، تهمت‌ شاعری‌، تهران‌، 1356ش‌؛ لاهیجی‌، محمد، مفاتیح‌ الاعجاز فی‌ شرح‌ گلشن‌ راز، به‌ كوشش‌ محمدرضا برزگر خالقی‌ و عفت‌ كرباسی‌، تهران‌، 1381ش‌؛ متینی‌، جلال‌، «چند كلمه‌ دربارۀ پروین‌ اعتصامی‌»، ایران‌شناسی‌، كالیفرنیا، 1368ش‌ / 1989م‌، س‌ 1، شم‍ 2؛ مهكامه‌ (محصص‌)، سرور، «مقاله‌ و قطعه‌»، مجموعۀ مقالات‌ و قطعات‌ اشعار (نک‍ : هم‍ ، اعتصامی‌، ابوالفتح‌)؛ میرانصاری‌، علی‌، پژوهشها (نک‍ : هم‍ ، اسنادی‌ از مشاهیر... )؛ نادرپور، نادر، «دربارۀ پروین‌ اعتصامی‌»، یادنامۀ پروین‌ اعتصامی‌ (نک‍ : هم‍ ، اژدرپناه‌)؛ ناصرخسرو، دیوان‌، تهران‌، 1373ش‌؛ ندیمی‌، سوزان‌، «پروین‌ اعتصامی‌ شاعری‌ شیرین‌ سخن‌ و مبارزی‌ خاموش‌»، ترجمۀ عطاءالله‌ ندیمی‌، یادنامۀ پروین‌ اعتصامی‌ (نک‍ : هم‍ ، اژدرپناه‌)؛ نصیرالدین‌ طوسی‌، شرح‌ الاشارات‌، قم‌، 1404ق‌؛ نصیری‌، محمدرضا، «بانوی‌ شعر ایران‌»، مجموعه‌ مقالات‌، تهران‌، 1383ش‌؛ نفیسی‌، سعید، «پروین‌ اعتصامی‌»، یادنامۀ پروین‌ اعتصامی‌ (نک‍ : هم‍ ، اژدرپناه‌)؛ هشترودی‌، محمدضیاء، منتخبات‌ آثار (از نویسندگان‌ و شعرای‌ معاصر)، تهران‌، 1343ش‌؛ یارشاطر، احسان‌، «در جهان‌ دانش‌ و هنر»، سخن‌، 1335ش‌، س‌ 7، شم‍ 5؛ یوسفی‌، غلامحسین‌، «شوق‌ رهایی‌»، یادنامۀ پروین‌ اعتصامی‌ (نک‍ : هم‍ ، اژدرپناه‌)؛ نیز:

Dabashi, H., «Of Poetics, Politics and Ethics: The Legacy of Parvin E'tesami», Once A Dewdrop, ed. H. Moayyad, California, 1994; Ghanoonparvar, M. R., «Parvin E’tesami’s Utopia», ibid; Moayyad, H., »Parvin E’tesami’s Niche in the Pantheon of Persian Poetry», ibid.

اصغر دادبه‌ ـ علی‌ میرانصاری‌

صفحه 1 از2
آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.